رمان هکر قلب
khassssss
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
خاص
تاریانا موزیک
کاسپین گپ
ویکی ناز
جالب ترین ترفند های کامپیوتری
http://susawebtools.ir/?p=42
خنده و اطلاعات عمومی
تک ناز
http://shiraz-song.ir/
طنز
http://forosh.modiranmarket.biz
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان khassssss و آدرس yegane98.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 10
بازدید کل : 717
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
yegane

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : yegane

پست هفتم
...............................


و سریع دستش رفت سمت دکمه ی پاور کیس و با عجله از همون جا خاموشش کرد.


متعجب گفتم:چیشد؟کی فهمید؟


چهره ی پسره وحشت زده شده بود.رو به من گفت:پاشو خانم..پاشو..برو بزار به کارامون برسیم.


من که کم کم داشتم از شوک بیرون میومدم و عصبانی میشدم.

از جام بلند شدم و با صدای نسبتا بلندی که شبیه داد بود گفتم:درست حرف بزن...بگو اطلاعاتی که میخواستم چیشد.


توجه همه به سمت ما جلب شده بود.نگاهی به اطرافم انداختم.

یک پسر حدودا سی ساله با لباس های نه چندان نو و شیک از پله ها پایین میومد..به خاطر داد من چند لحظه با تعجب سمت مارو نگاه کرد......

عجب قیافه ای داشت....چه چشمایی....هیکلشو.....توی صدم ثانیه با خودم فک کردم اگه این لباس های بهتری میپوشید چه تیکه ای میشد.کم مونده بود بلند رو بهش بگم ای جونم...ولی اون فقط همون یک نگاه رو انداخت و بی توجه به ما به راه خودش ادامه داد.بقیه داشتن بهمون نگاه میکردن..به خودم اومدم و ادامه دادم:


_اگه کارمو انجام ندی این شرکتو رو سر خودتو اون صاحابش خراب میکنم.اصلا رییست کو؟


به همه نگاه کردم تا شاید کسی جوابمو بده.

اون مرد بد تیپه همونی که قیافش جیگر بود کنار در که رسید چند لحظه صبر کرد و بعد رفت بیرون.شونه ای بالا انداختم.پسره که از عکس العمل من بیشتر ترسیده بود

گفت:لطفا بشینین براتون توضیح میدم.


با عصبانیت دوباره سرجام نشستم و نفسمو دادم بیرون.


_توضیح نمیخوام.مقاله ی منو بده.


در حالیکه سعی میکرد آروم باشه و من رو هم آروم کنه گفت:ببینین خانم...من از همون اول هم اشتباه کردم.شما باید مشکلتون رو با پلیس در میون بزارید...


خواستم بیام وسط حرفش که دستشو آورد بالا و گفت:صبر کنین خانم تا حرفمو بزنم.


به دورو اطرافش نگاه کرد و سرشو آورد جلوتر و آروم طوری که فقط من بشنوم گفت:


_من سعی کردم وارد کامیپوترش بشم...ولی شما به من نگفته بودین با یه آدم فوق العاده حرفه ای طرفم...خودش هم توی اینترنت بود و نمیدونم چطوری فهمید که من دارم بهش نفوذ میکنم.غیر از اینکه خیلی سریع منو بیرون کرد نزدیک بود اطلاعات اینجارو هم به هم بریزه.میدونین اون وقت چه فاجعه ای رخ میداد؟رییسم میفهمید من بیچاره میشدم...


گنگ نگاهش کردم...یعنی سهیل تا این حد وارد بود؟


ادامه داد:شما میتونین پلیس رو در جریان بزارین...میتونن خیلی بهتون کمک...


اومدم وسط حرفش و نفهمیدم چی شد که این حرف خبیثانه رو زدم:

اگه بهم کمک نکنین رییستون رو در جریان میزارم.


پسره با تعجب و ترس نگاهم کرد.خودم هم بعد از حرفم پشیمون شدم.آخه این چه حرفی بود که زدم.خیلی نامردی کردم.ولی حاضر هم نبودم از حرفم برگردم..


بعد از یه مدت که با نگاهمون دوئل کردیم گفت:


_شما برین شنبه بیاین من با رفیقم که توی همین شرکت هکره میگم یه راه حلی پیدا کنه.


با اعتراض گفتم:ولی شنبه خیلی دیره.من میخوام همین امروز انجام بشه.


_خانم یه بار بهتون گفتم این کسی که شما میخواید هکش کنین یه کاربر عادی کامپیوتر یا یک بچه اسکریپتی نیست.


با پرسش گفتم:بچه اسکریپتی؟


کلافه گفت:یک نوع از هکر ها هستن.ولی خیلی وارد به کارشون نیستن.


از جام بلند شدم.سرمو تکون دادم و حرکت کردم.دوقدم نرفته بودم که

برگشتم و گفتم:فقط تا شنبه صبر میکنم.


و دوباره راهمو گرفتم و رفتم..........


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: